اسلام دین دانش و عشق

مجتهد، دین‌شناسی است که هویت دین، اهداف دین، اولویت‌های دین، حداقل‌ها و حداکثرهای مورد نظر دین، نگرش دین به جهان و انسان و جامعه، قوانین دین و فرهنگ دین را می‌شناسد، زبان دین و شیوه‌های مختلف بیانیِ آن در تبیین و توصیف نظراتش را می‌داند و می‌تواند کمیت، کیفیت و جهت رابطة بین موضوع و محمول در هر گزاره را تعیین کند.

اسلام دین دانش و عشق

مجتهد، دین‌شناسی است که هویت دین، اهداف دین، اولویت‌های دین، حداقل‌ها و حداکثرهای مورد نظر دین، نگرش دین به جهان و انسان و جامعه، قوانین دین و فرهنگ دین را می‌شناسد، زبان دین و شیوه‌های مختلف بیانیِ آن در تبیین و توصیف نظراتش را می‌داند و می‌تواند کمیت، کیفیت و جهت رابطة بین موضوع و محمول در هر گزاره را تعیین کند.

اسلام دین دانش و عشق

پی ریزی سقیفه در زمان حیات پیامبر اکرم

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۸۶، ۰۶:۲۹ ب.ظ

پی ریزی سقیفه در زمان حیات پیامبر اکرم

 برای بررسی نحوه پی ریزی سقیفه در زمان حیات پیامبر(ص) باید آیات زیر را مورد بررسی قرار دهیم

 

 خداوند متعال در آیات اولیه سوره تحریم می فرماید:

 

 [یا أَیهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَک تَبْتَغِی مَرْضَاه أَزْوَاجِک وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکمْ تَحِلَّه أَیمَانِکمْ وَاللَّهُ مَوْلَاکمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَک هَذَا قَالَ نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکه بَعْدَ ذَلِک ظَهِیرٌ ]

 

 ای پیامبر، برای چه بر خود حرام کردی آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده بود؟ برای جلب رضایت همسرانت؟ و خداوند آمرزنده و رحیم است. خداوند راه گشودن سوگندهایتان را معین ساخت؛ و خداوند مولای شماست و او دانا و حکیم است.

 

 آنگاه که پیامبر رازی را با بعضی از زنان خویش در میان نهاد، آن زن آن راز را به دیگری باز گفت. پس خداوند، پیامبر را از این امر آگاه ساخت. پیامبر نیز بخشی از آن (راز) را بیان کرد و بخشی را بیان نکرد. آن زن به پیامبر گفت: چه کسی تو را از این آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند دانا مرا خبر کرد. ای دو زن، به سوی خدا توبه کنید که دل شما از حق برگشته است و اگر علیه پیامبر پشت به پشت هم دهید، همانا خداوند مولای اوست و جبرئیل و دیگر فرشتگان و مرد صالح از مؤمنان، پشتیبان اویند

شأن نزول آیات

 

 در این آیات سه امر بیان شده است:

 

 الف: تحریم پیامبر اکرم (ص) بر خود آنچه را که خدا بر او حلال فرموده بود برای رضای همسرانش، و این که خداوند راه گشودن سوگندها را بیان فرموده است.

 

 ب: خبر دادن پیامبر (ص) رازی را به یکی از همسرانش و خبر دادن آن زن، آن راز را به دیگری و آگاه نمودن باری تعالی، پیامبر (ص) را از افشای راز.

 

 ج: تهدید باری تعالی آن دو همسر پیامبر (ص) را، . . . تا آخر سوره.

 

 در این آیات بیان نشده که پیامبر (ص)، برای رضای همسرش، چه حلالی را بر خود حرام کرده و چه رازی را آن همسر پیامبر (ص) افشا نموده و پس از آن چه شده است که خداوند چنان عبارات تهدید آمیزی می فرماید.

 

 شایسته است یادآور شویم که باری تعالی می فرماید: [وَاَنْزَلْنا اِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ] النحل 44: ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا شما برای مردم بیان کنی آنچه را که برای ایشان نازل شده است

 

قرآن با دوگونه وحی بر پیامبر(ص) نازل می شده است.

 

 1) وحی قرآنی، که همان نصّ قرآن است، که از زمان پیامبر(ص) تا به امروز در دسترس همه است.

 

 2) وحی بیانی، که با آن تفسیر قرآن بیان می شده است.

 

 در بیان آیه اول در روایت آمده است که پیامبر(ص) در روز نوبت حفصه، با کنیز خود ماریه هم بستر شد و آنگاه که حفصه از آن داستان آگاه گردید، پیامبر(ص)، برای دلجویی حفصه، ماریه را بر خود حرام فرمود[20] .

 

در آیه دوم، خداوند این تحریم را رفع می کند.

 

 در آیه سوم بیان شده که پیامبر(ص) مطلبی را به عنوان راز به همسرش - حفصه - می فرماید، او آن راز را فاش می کند. خداوند، پیامبرش را از کار وی آگاه می سازد و آن حضرت(ص)، حفصه را از فاش کردن آن راز آگاه می سازد. حفصه از پیامبر(ص) می پرسد که چه کسی شما را از این کار آگاه ساخت؟ پیامبر(ص) می فرماید: خداوند عِالِم آگاه مرا با خبر ساخت[21] .

 

در آیه چهارم لحن آیه تغییر می کند و خطاب به آن دو زن می فرماید: (اگر شما از کار خود توبه کنید (به نفع شماست) زیرا دل هایتان از حق منحرف گشته است، و چنان که بر ضدّ پیامبر(ص) پشت به پشت هم دهید، خداوند مولای اوست و جبرئیل و فرشتگان و مرد صالح از مؤمنان (= علی) پشتیبان اویند[22]

 

آیا در خانه پیامبر چه پیش آمده بود که برای رفع آن نیاز به تهدیدی چنین سخت بوده است، تا آن حدّ که می فرماید: پیامبر تنها نیست، خدا و جبرئیل و ملائکه و صالح المؤمنین(علی) پشتیبان و حافظ اویند؟ آیا چه بوده که در آیات بعدی، خداوند، در مقام تهدید، می فرماید:

 

 

 امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش، به جای شما، همسرانی بهتر از شما برای او قرار دهد؛ همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، مهاجر، زنانی باکره و بیوه!!

 

 ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگ هاست محافظت کنید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی ورزند و آنچه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می کنند.

 

 ای کسانی که کافر شده اید، امروز عذرخواهی نکنید، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید.

 

 ای کسانی که ایمان آورده اید، به سوی خدا توبه کنید، توبه ای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند. در آن روزی که خداوند، پیامبر و کسانی را که با او ایمان آورده اند خوار نمی کند، و این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است و می گویند: پروردگارا، نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیزی توانایی. ای پیامبر، با کفّار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر، جایگاهشان جهنّم است و بد فرجامی است.

 

 خداوند برای کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثال زده است. آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولی به آن دو خیانت کردند و (ارتباط با آن دو پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید با کسانی که وارد می شوند).

 

 آیا در خانه پیامبر(ص) و گرد آن حضرت چه فتنه هایی به پا شده بود که پیامبر(ص) بعضی از آنها را بیان فرمود و بعضی را بیان نفرمود؟ آن دو همسر پیامبر و همکارانشان چه نقشه هایی داشته اند که برای هشدار دادن به ایشان نیازمند آن همه تهدید و بیان عاقبت کار دو زن مشترک دو پیامبر (نوح و لوط) بوده است، با تصریح به این که آن دو زن به آن دو پیامبر نفاق و خیانت ورزیدند و در نتیجه به آن زن امر شد که به دوزخ بروند ؟

 

 نتجه آنچه را که در این باره در کتاب های مکتب خلفا یافته ایم چنین است:

 

 پیامبر(ص) به حفصه دختر عمر فرموده بود که پدر تو با پدر عایشه (ابوبکر) برای گرفتن حکومت پس از من قیام خواهند کرد. این سخن را پیامبر(ص) به عنوان رازی بیان داشته بودند، لکن این راز را حفصه با عایشه در میان گذارد. عایشه هم آن را به پدرش باز گفت. ابوبکر هم آن را با عمر در میان گذاشت. عمر از حفصه سئوال کرد داستان چیست؟ بگو (تا آماده شویم.) او هم راز پیامبر(ص) را برای پدرش فاش کرد.

 

 پیامبر(ص) بخشی از جریان را، یعنی این که آن دو زن راز او را افشا کرده بودند، بیان نمود و از بازگویی بخشی دیگر اعراض کرد. آیا راز جزء آمادگی پدران آن دو برای گرفتن حکومت پس از پیامبر(ص) چه می توانست باشد؟

 

 ابن عبّاس، برای آن که از زبان خلیفه دوم شأن نزول سوره را روایت کند، با زیرکی به او گفت: من یک سال است می خواهم از شما سئوالی کنم، هیبت شما مرا مانع است. عمر گفت: چیست؟ گفت: سؤال از آیه قرآن است. خلیفه گفت: ابن عباس، تو می دانی علمی از قرآن نزد من است و از من سؤال نمی کنی؟ در اینجا ابن عباس از او پرسید: سوره تحریم درباره چه کسی نازل شده است؟ عمر گفت: درباره عایشه و حفصه[23].

 

در کتاب الدُّرّ المنثور سیوطی، جلد 6 صفحه 241، چنین آمده است:

 

 و اِذْ اَسَرُّ النُّبِیُّ اِلی بعَضِ اَزواجِهِ حدَیثاً. حَفْصَه بِنْتِ عُمَرَ اَنَّ الخلَیفَه مِنْ بَعْدِهِ اَبُوبکرٍ وَ مِنْ بعَدِ أبی بکرٍ عُمَرُ.

 

 از این داستان می توان دریافت که ابوبکر و عمر برای رسیدن به حکومت نقشه می کشیدند، نقشه ای برای زمان حیات پیامبر(ص)[24] و نقشه ای برای بعد از آن حضرت. آنچه که فعلاً مربوط به بحث ماست نقشه آن دو برای بعد از حیات پیامبر(ص) است که خود زیر بنای سقیفه شد. آن نقشه چنان بود که ابوبکر، عمر، ابو عُبیده جرّاح، سالِم مولای ابی حُذَیفِه و عثمان، برای رسیدن به حکومت بعد از پیامبر(ص) هم سوگند شدند و این قرار را در نامه ای نوشتند و آن را به امانت نزد ابو عبیده جرّاح گذاشتند[25].

 

 به این سبب بود که عمر می گفت: «ابوعبیده امین این امّت است. »[26] و به سبب این قرار داد بود که خلیفه دوم بارها می گفت: «اگر ابوعبیده یا سالم مولای ابی حذیفه زنده بودند خلافت را به ایشان واگذار می کردم[27]

 

«در واقعه تعیین خلیفه دوم هم این جریان آشکار می شود:

 

 ابوبکر، در مرض وفاتش، عثمان را طلبید و گفت بنویس:

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم،

 

 این آن چیزی است که ابوبکر بن ابی قحافه به مسلمانان وصیت می کند. امّا بعد. . . در اینجا ابوبکر بیهوش شد. عثمان نوشت: امّا بعد، من بر شما عمر ابن الخطاب را خلیفه قرار دادم و از خیرخواهی شما کوتاهی نکردم. چون ابوبکر به هوش آمد گفت: بخوان. عثمان نوشته را خواند. ابوبکر گفت: الله اکبر، ترسیدی مسلمان ها بعد از من گرفتار اختلاف شوند؛ بله، همین را می خواستم بگویم[28].

 

عثمان از کجا خبر داشت که ابوبکر چه کسی را می خواهد بعد از خود برای خلافت تعیین کند؟ معلوم می شود که قرار دادی در کار آنها بوده که به ترتیب ابوبکر، عمر، سالم، ابوعبیده و عثمان، یکی بعد از دیگری، خلیفه شوند. این امر نیز از دو کار خلیفه دوم، عمر، معلوم می شود:

 

 1) وقتی عمر به دست ابولؤلؤه مضروب شد، چون سالم و ابوعبیده در آن زمان از دنیا رفته بودند[29] و عمر شورای خلافت را طوری ترتیب داد که عثمان برای خلیفه شدن رأی بیاورد[30].

 

2) از واقعه زیر نیز روشن می گردد که در زمان حیات عمر، خلیفه سوم تعیین شده بود: ابن سعد (صاحب طبقات) از سعید بن عاص اموی نقل می کند که وی از خلیفه دوم زمینی را در کنار خانه خود می خواست تا خانه اش را وسعت دهد؛ چون عمر در مورد بعضی ها از این بخشش ها می کرد. خلیفه به او گفت: بعد از نماز صبح بیا تا کارت را انجام دهم. سعید، به دستور خلیفه، پس از نماز صبح به نزد او رفت و با او به محل زمین مطلوب رفتند. خلیفه عمر، با پای خود، روی زمین خطّی کشید و گفت: این هم مال تو. سعید بن عاص می گوید: گفتم یا امیرالمؤمنین، من عیالوارم، قدری بیشتر بده.

 

 عمر گفت: اینک این زمین تو را بس است. ولی رازی به تو می گویم، پیش خود نگهدار. بعد از من کسی روی کار می آید که با تو صله رحم می کند و حاجتت را برآورَده می سازد. سعید می گوید: در طول خلافت عمر بن خطاب صبر کردم تا عثمان به حکومت رسید و او، همچنان که عمر گفته بود، با من صله رحم کرد و خواسته ام را برآورد[31] .

 

از این روایت روشن می شود که خلیفه دوم، با نقشه ای که برای زمان بعد از خود کشیده بود می دانست که خویشاوند سعید اموی، یعنی عثمان، به خلافت خواهد رسید.

 

 اضافه بر این، از جریانات زیر معلوم می شود که خلیفه دوم در نظر داشت بعد از عثمان، عبدالرّحمن بن عوف و پس از او معاویه به حکومت برسند. دلیل این مطلب آن است که در سال «عام الرُّعاف» عثمان به بیماری خون دماغ مبتلا گردید و مشرف به مرگ شد. پنهانی، در نامه ای، عبدالرُّحمن بن عوف را برای خلافت پس از خود تعیین کرد. عبدالرُّحمن بسیار ناراحت شد و گفت: من او را آشکارا خلیفه کردم ولی او پنهانی خلافت مرا می نویسد. بدین سبب بین آن دو دشمنی شدید ایجاد شد[32] و نفرین حضرت امیر(ع) درباره آنها مستجاب گردید که فرموده بود: خداوند بین شما اختلاف بیندازد[33] . عثمان از آن بیماری شفا یافت وعبدالرّحمن در زمان خلافت عثمان وفات کرد[34]. وامیرالمؤمنین(ع)، نیز در همان روز که عبدالرّحمن بن عوف با عثمان بیعت کرد و موجب خلافت او شد، به او فرموده بود: «وَاللهِ مَا وَ لَّیت عُثْمانَ اِلاّ لِیرُدَّ اَلامْرَالیک. » یعنی به خدا قسم، تو عثمان را به خلافت نرساندی مگر که (روزی) او نیز خلافت را به تو باز سپارد. [35] و امّا میل عمر به خلافت معاویه را، پس از این، در بخش مربوط به معاویه در زمان عمر مورد بحث قرار خواهیم داد و در اینجا به ذکر این نکته اکتفا می کنیم که اصولاً عمر می خواست خلافت در قریش باشد ولی به بنی هاشم نرسد و او و یارانش، نه تنها در زمان خودشان، بلکه برای بعد از خودشان نیز نمی خواستند که بنی هاشم به حکومت برسند[36].

 

 

 

 برگرفته از کتاب سقیفه علامه عسگری (ره)

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۶/۱۱/۲۵
  • ۱۴۵ نمایش
  • داوود درمنکی فراهانی

نظرات (۱)

سلام
به جنبش تحول خواهی در حوزه هم یه سری بزن
http://8azar.blogfa.com/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی